تست متن پنل اف کنواس
تیرماه ۱۳۶۵ برای گرفتن عکس از عملیات کربلای ۱ که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم
در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد، برگشتم،
رزمندهای با خنده گفت : برادر، یک عکس هم از ما بگیر
گفتم : شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژهام …گفت: حتما باید باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟
با شرمندگی گفتم: نه برادر این چه حرفیست؛ من در خدمتم
نشست، چفیه اش را به سر بست و عطر به خودش زد، صدای خنده بچه ها بلند شد…
عکس که گرفتم کلی تشکر کرد …هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره ای کنارمان خورد، با عجله برگشتم او را ببینم
دیدم او هم به خیل شهدا پیوسته بود …
خاطره ای از عکاس سید مسعود شجاعی طباطبایی